وقتی به خودش آمد که چشمانش دیگر جایی را نمی‌دید. همه جا برایش تاریک بود. فقط سیاهی می‌دید و دیگر هیچ. پدر و مادرش او را پیش همه پزشکان شهر بردند تا شاید پسرشان دوباره ببیند ولی کسی کاری از دستش بر نیامد. الکل کار خودش را کرده بود. 8 ماه است آواره این شهر و آن دیار شده اند؛ به هر کجا که توانسته‌اند رفته‌اند تا «رضا» چشمانش دوباره به دنیا باز شود. از مراغه گرفته تا مشهد و تهران پیش هر پزشکی رفته‌اند. حتی برای دوا و درمان نزد دکتر شهر ایروان که مطب انرژی درمانی دارد، رفته‌اند و پول هنگفتی پرداخته اند ولی نتیجه بی‌نتیجه! رضا 34 سال دارد و چند ماه است همسر و پسربچه هایش را ندیده. هیچ کس و هیچ چیز را ندیده. در شهر مراغه نانوایی فانتزی دارد و تا 8 ماه پیش همه را می‌دید. خانواده، همسایه‌ها، مشتری، مردم، دار و درخت، پرنده ورونده، ماشین و موتور، آسمان، در و دیوار و زمین و هرچیزی که برایش عادی بود. تنها امیدش بعد از امام رضا(ع) به پزشکان بیمارستان فارابی است که سخت در حال تحقیقند تا راهی برای بازکردن چشمان جوانانی همچون رضا که ناخواسته بسته شده‌اند، بیابند. امید را نه از چشمان بلکه از سربند سبز رضا می‌توان حدس زد.

قصه تکراری نوشیدنی الکلی
در انبوه بیمارانی که در بیمارستان فارابی در انتظار ویزیت شدن نشسته‌اند چهره رضا با سربند سبزی که به پیشانی بسته نظر هر مراجعه‌کننده‌ای را به خود جلب می‌کند. مقابل اتاق پزشک متخصصی که بر درمان بیماران «دچار آسیب عصب اپتیک با متانول» تحقیق می‌کند، همراه پدر و مادر و دامادشان روی صندلی نشسته است. هیچ حرفی نمی‌زند. چشمانش باز است و به زمین زل زده ولی چیزی نمی‌بیند. نگرانی را در چشمان پدر و مادرش می‌توان دید. چشمانی که با حسرت به چشمان بینا می‌نگرند. رضا بدون اینکه چیزی به چشمانش اصابت کرده باشد یا شب چهارشنبه سوری سنگ و شن ریزه‌ای به چشمانش خورده باشد نابینا شده. نوشیدن چند جرعه نوشیدنی الکلی غیربهداشتی نعمت بینایی‌اش را از او گرفته.
رضا زیاد تمایلی به گفت‌و‌گو نداشت ولی هنگامی که مادرش با زبان شیرین آذری از او خواست تا ماجرا را تعریف کند تا جوان‌های دیگری از نعمت بینایی محروم نشوند راضی شد پای گفت‌و‌گو بنشیند.  «ماجرای نابینا شدنم خیلی عجیب است. راستش را بخواهید من تا سال پیش لبم به مشروب نخورده بود. سال گذشته به پیشنهاد پدرم برای خودم مغازه‌ای در محله دیگری باز کردم. همه چیز وفق مراد بود تا اینکه یک شب که برای سرکشی به نانوایی رفتم متوجه شدم کارگرها در حال مصرف مشروبات الکلی هستند. آنها تعارف کردند و من هم کنجکاو شدم تا نوشیدنی را تجربه کنم و متأسفانه شرایط طوری شد که هر شب پای بساط‌شان می‌نشستم تا اینکه حدود 8 ماه پیش وقتی به خانه آمدم احساس کردم همه جا را تیره و تار می‌بینم. همسرم به پدرم زنگ زد و مرا آن شب به چند بیمارستان شهرمان بردند ولی از دست کسی کاری برنیامد. پدر و مادرم هر کاری از دستشان بر می‌آمد انجام دادند. چند ماه پیش خانواده‌ام توی ماهواره دیدند که شخصی به نام دکتر علی اکبری با انرژی درمانی بیمارانش را درمان می‌کند. آنها مرا پیش این فرد بردند و برای رزرو هر صندلی در همایشی که قرار بود علی اکبری در آن حضور پیدا کند یک میلیون و 800 هزارتومان پول دادیم ولی او هم نتوانست هیچ کاری کند. حالا چند ماه است برای معالجه به بیمارستان فارابی می‌آییم و پزشکان ابراز امیدواری کرده‌اند که بینایی‌ام را به دست بیاورم چرا که 21 نفر که به بیماری من دچار بودند درمان شده‌اند. خدا کند بتوانم برای بار دیگر خانواده و فرزندانم را ببینم.»
خانواده رضا از سرگردانی خود در این چند ماه می‌گویند. از اینکه خانه و مغازه را سپرده‌اند به امان خدا. از اینکه نمی‌دانند چه اتفاق خوب یا بدی در انتظارشان است. مادر خانواده بیش از همه نگران است زیر لب مدام ذکر می‌گوید و با زبان آذری از خدا شفای پسرش را می‌خواهد.
از رضا درباره زندگی بدون بینایی می‌پرسم، آهی می‌کشد و می‌گوید: «خیلی سخت است که نمی‌توانم بدون بینایی از این اتاق به اتاق دیگر بروم. راه رفتن برایم سخت شده. کوچکترین کارها را نمی‌توانم بدون کمک کسی انجام بدهم. وقتی صدای خانواده‌ام را می‌شنوم فقط می‌توانم چهره‌شان را در ذهنم مجسم کنم. کم نیست، 34 سال چشمانم می‌دید و حالا نمی‌بیند. گاهی فکر اینکه شاید دیگر نتوانم ببینم مرا به وحشت می‌اندازد. ای کاش پایم هیچ‌وقت به آن بساط باز نمی‌شد و می‌توانستم کنار زن و بچه‌ام از زندگی لذت ببرم، حیف!»
می خواهم دوباره ببینم
راه‌اندازی خط تحقیقات درمان بیماران دچار آسیب عصب اپتیک، گویی امیدی در دل خانواده‌هایی که بیمارانشان به خاطر مصرف نوشیدنی الکلی بینایی‌شان را از دست داده‌اند، زنده کرده است. خانواده‌های زیادی به اینجا مراجعه می‌کنند تا شاید نتیجه‌ای بگیرند که البته معالجه 21 نابینا امیدواری را دوچندان کرده است.
خانواده «ابراهیم» چند روزی است هر روز پسرشان را برای آزمایش به بیمارستان می‌آورند. از اهواز آمده‌اند بعد از خدا امیدشان به نتیجه تحقیقات پزشکان بیمارستان فارابی است. ابراهیم هم مثل رضا چشمانش باز است انگار همه چیز را می‌بیند ولی چشمانش هیچ سویی ندارند. 3 ماه است که دنیا را تاریک می‌بیند بدون هیچ کورسویی. الکل سوی چشمانش را ربوده. حرف نمی‌زند. مادرش می‌گوید حتی با خودش هم قهر است. روحیه‌اش را از دست داده و به زور پدرش برای درمان همراهشان به تهران آمده است.
اصرارهایم برای مصاحبه نتیجه نمی‌دهد ولی مادرش حاضر است به جای تنها پسرش حرف بزند. به چشمان پسرش زل می‌زند و بعد از اینکه بغضش را می‌خورد سفره دلش را باز می‌کند: «خواهش می‌کنم هر چیزی که می‌گویم چاپ کنید تا جوان‌های دیگر به سرنوشت پسر من دچار نشوند. ابراهیم بچه خوبی است ولی خیلی ساده است و همین سادگی کار دستش داد. گهگاهی با دوستانش نوشیدنی الکلی دست ساز می‌خورد و نصیحت هایم فایده‌ای نداشت. 3 ماه پیش وقتی شام می‌خوردیم زنگ خانه‌مان را زدند وقتی جلوی در رفتیم پسرم روی زمین افتاده بود و داد می‌زد که چشمانش نمی‌بیند. سریع ابراهیم را به بیمارستان رساندیم ولی پزشکان با گرفتن کلی آزمایش گفتند که پسرمان به خاطر مصرف متانولی که داخل نوشیدنی‌اش بوده نابینا شده و کاری از دستشان بر نمی‌آید. شنیدن این حرف برایمان خیلی سخت بود بخصوص برای پسرم که از آن زمان دچار افسردگی شده. باور کنید زندگی‌مان از 3 ماه پیش به جهنم تبدیل شده. شب و روز نداریم. فکر این بچه که نابینا شده سخت آزارمان می‌دهد. حاضریم همه زندگی‌مان را بفروشیم ولی ابراهیم بتواند دوباره ببیند. پزشکان اینجا خیلی امیدوارمان کرده‌اند، ان‌شاء‌الله نتیجه معالجات روی پسرم مثبت باشد تا او از این وضعیت برای همیشه خارج شود.»
مادر حرف هایش با هق هق گریه پیوند می‌خورد و اشک‌های پدر که بی‌صدا روی صورتی که از فرط پیری و غصه پر چین شده روان می‌شود. ابراهیم سکوتش را می‌شکند و می‌گوید که می‌خواهد دوباره ببیند. دست مادرش را می‌گیرد و می‌گوید: «مادر خواب دیده‌ام امام رضا‌(ع) شفایم می‌دهد. مطمئن باش روزی می‌رسد که دوباره ببینم.»
تحقیقات گسترده برای درمان اپتیک نوروپاتی
دکتر فرزاد پاکزاد، سرپرست خط تحقیقاتی درمان «اپتیک نوروپاتی» درتشریح فعالیت این خط تحقیقاتی به «ایران» می‌گوید: «تحقیقات ما مربوط به آسیب عصب اپتیک با نوع خاصی از الکل به نام «متانول» است که باعث «اپتیک نوروپاتی» یا از بین رفتن دید می‌شود. در واقع ما یک روش درمانی را برای افرادی که دچار کوری با متانول شده‌اند، آغاز کرده‌ایم تا بتوانیم دریابیم داروهایی که برای درمان استفاده می‌کنیم چه تأثیرات مثبتی در عصب اپتیک دارد.»
وی در ادامه می‌افزاید: «اتانول، الکلی است که ترکیب اصلی مشروبات الکلی محسوب می‌شود ولی آنچه موجب ایجاد سم در بدن می‌شود و به بینایی آسیب می‌زند الکل متانول است که پس از مصرف به مواد سمی و توکسیک تبدیل شده و به عصب چشم آسیب جدی می‌زند.»
در بیمارستان فارابی برای درمان افرادی که در اثر مصرف الکل متانول دچار کوری شده‌اند به طور خاص و ویژه دپارتمان یا کلینیکی وجود ندارد که بیماران در کلینیک درمان سرپایی یا بستری شوند. بلکه بیمار «متانولتوکسیسی» زمانی از سوی مددکاران کلینیک‌های ترک الکل یا چشم پزشک به اینجا ارجاع داده می‌شوند که مسمومیت زدایی و دیالیزشان انجام شده است و اینجا تنها درمان دارویی روی آنها صورت می‌گیرد که ببینیم می‌توانیم با دارو نابینایی را درمان کنیم یا خیر.»
آمارهای پزشکی قانونی نشان می‌دهد سالانه بیش از یکصد نفر بر اثر مصرف نوشیدنی‌های الکلی غیراستاندارد در کشور به کام مرگ می‌روند و صدها نفر نیز دچار بیماری‌های کبدی و کلیوی و کوری می‌شوند. در بخشی از این گزارش آمده که تعداد قربانیان متانول از 40 نفر در سال 85 به بیش از 100 نفر در سال 94 رسیده است.
دکتر پاکزاد که خودش یکی از محققان طرح درمان عصب اپتیک نوروپاتی است درباره انگیزه راه‌اندازی چنین خط تحقیقاتی در بیمارستان فارابی می‌گوید: «راستش ما دنبال دارویی بودیم که بتواند روی بیمارانی که دچار آسیب عصب اپتیک هستند کارایی داشته باشد، چون آسیب عصب اپتیک منجربه کوری می‌شود. زمانی که دارو را روی بیماری‌های مختلف ارزیابی می‌کردیم ناگهان به ذهن‌مان رسید که دارو را روی بیماری «متانولتوکسیسی» آزمایش کنیم. نتایج آزمایش نشان داد دارو روی این بیماران شکل باورنکردنی جواب می‌دهد به طوری که ما گزارشی برای کنفرانس بین‌المللی «نوروافتالموژی» سال 2011 فرستادیم و حتی 4 مورد از بیماران مبتلا به «متونولتوکسیسی» را به این کنفرانس معرفی کردیم و سال 2013 گزارشی به آکادمی چشم پزشکی امریکا ارائه دادیم که در آن زمان 16 مورد با این روش درمان شده بودند.»
خردادماه سال 92 مسمومیت 298 نفر در شهر رفسنجان که منجر به مرگ 4 مرد و نابینا شدن 7 نفر شد جزو همان اخبار تأسف باری است که کسی فکرش را نمی‌کرد. مصرف نوشیدنی‌های الکل  چنان واقعه‌ای را رقم زد که نه تنها تاریخ این شهر بلکه کشور هم به خود ندیده بود.
از این ماجرا که بگذریم سؤال اینجاست چه اتفاقی می‌افتد که با خوردن الکل کوری اتفاق می‌افتد؟ دکتر پاکزاد این‌گونه پاسخ می‌دهد: «این مسأله بستگی به میزان ناخالصی نوشیدنی الکلی دارد. برخی افراد نمی‌توانند نوع الکل را تشخیص دهند چنانچه داخل نوشیدنی الکلی متانول وجود داشته باشد یا نوشیدنی الکلی به هر دلیلی تقلبی باشد یا کسی داخل آن متانول قاطی کرده باشد برای مصرف‌کننده خطر جدی در پی دارد. گاهی برخی کسانی که الکل اتانول گیرشان نمی‌آید با علم به خطرناک بودن الکل متانول را استفاده می‌کنند. متأسفانه می‌بینیم برخی اوقات فردی سابقه مصرف نوشیدنی الکلی را نداشته اما به خاطر تشویق و تعارف دوستانش دست به این کار زده و کور شده است. وقتی مسمومیت این افراد بررسی می‌شود می‌بینیم متانول قاطی آن چیزی شده که خورده است. در واقع «متانولتوکسیسی» شامل طیف وسیعی از افراد می‌شود یعنی اینطور نیست که مصرف‌کننده دائم الخمر باشد یا سابقه مصرف الکل در او زیاد باشد.»
سؤال دیگرم از دکتر این است که درمان این بیماران تا چه اندازه‌ای موفقیت‌آمیز است؟ «حقیقتش این است که اغلب بیمارانی که تحت درمان دارویی اپتیک نوروپاتی ناشی از مصرف متانول قرار گرفته‌اند نتیجه خوبی گرفته‌اند یعنی درصدی از بینایی و دید‌شان برگشته است البته تعدادی هم بینایی‌شان به صورت کامل و صددرصدی برگشته است تا جایی که به این سادگی‌ها هم تصورش را نمی‌کردیم. در این چند سال 16 مورد از بیماران به درمان دارویی پاسخ داده‌اند اما اینکه دارو چگونه و کجا اثر می‌کند یک سال دیگر به نتیجه قطعی خواهیم رسید. البته انتخاب بیماران مبتلا به «متانولتوکسیسی» برای شروع درمان سخت است یعنی این‌گونه نیست که هر بیماری که به خاطر نوشیدن متانول نابینا شده به اینجا مراجعه کند و وارد مرحله درمان اپتیک نورپاتی ناشی از متانول شود. ما تنها بیمارانی را که احساس کنیم می‌توانیم به آنها کمک کنیم وارد مرحله درمان می‌کنیم.»
 این قبیل بیماران دوست ندارند کسی آنها را ببیند. تصور کنید جوان 20 ساله‌ای که تحصیلات دانشگاهی دارد در اوج قدرت و جاه طلبی مالی و غیرمالی یک روز صبح از خواب بیدار می‌شود و ناگهان متوجه می‌شود زندگی‌اش به ناگاه به هم ریخته است آنها به این راحتی حاضر نیستند با کسی حرف بزنند. این آدم‌ها از زندگی ناامید شده‌اند انگار دنیا را دوبار به سرشان کوبیده‌اند. آنها طاقت این‌گونه مسائل را به این سادگی ندارند فکر کنید یک روز صبح از خواب بیدار شوید و چشم‌های‌تان نبیند چه اتفاقی می‌افتد؟
تصورش سخت است که به خاطر رودربایستی یا گذراندن چندساعت شادی پوچ جرعه‌ای از نوشیدنی الکلی را بنوشی و چشمانت را که سال‌ها می‌توانستی با آنها هر چیزی را ببینی و تجربه و درک کنی به یکباره از دست بدهی. سخت است دیگر نتوانی رنگ‌ها و روشنی‌ها را ببینی. سخت است دیگر نتوانی صورت عزیزانت را ببینی ولی راحت است الکل را کنار بگذاری.

فریبا خان احمدی

 

نوشتن دیدگاه

در بیمارستان ما با بهترین کیفیت اعتیاد خود را ترک کنید پرسنل مرکز ترک اعتیاد نگین صبورانه شما را در مراحل ترک کردن این بیماری یاری می کنند.